شببخیر عزیزترینم

یکبار هم به من گفت: "عزیزترینم"...

تا آن زمان هیچ واژه ای، نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند؛ و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود...

ولی "عزیزترینم...!"
فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، "ترینِ" آنهایی!

مرغ مهاجر

من که میترسیدم از هجرت دوست

کاش می دانستم که چرا مرغ مهاجر وقت پرواز به خود می لرزد